مقدمه
آیا آخرین باری که احساس غمگین بودن یا ناراحتی داشتید و از همهکس ناامید شدید را به یاد میآورید؟ به طور مثال اگر طلاقگرفته و یا بیمار شدهاید و پزشک به شما اطلاع میدهد که درمانی وجود ندارد و یا اینکه الان با ازدستدادن و یا مرگ یکی از عزیزانتان روبرو هستید، همهی این غمها باعث میشود انسانها گریه کنند و غمگین شوند و این اولین واکنش یک انسان در برابر غم و اندوه است. در این مواقع است که فرد نیاز دارد تا به او دلداری دهند.
همدلی یعنی اینکه هر فردی در چنین موقعیتهایی بتواند خود را بهجای انسان دیگر قرار دهد و با او برای کاهش غم و اندوهش همراهی کند، باتوجهبه تحقیقاتی که وجود دارد محققان اشکال مختلفی را برای همدلی شناسایی کردهاند، اما دو شکل اصلی همدلی، همدلی شناختی و همدلی عاطفی است، این دو مورد در عملکرد کاملاً با همدیگر متفاوت هستند، اما هر دو به یک اندازه به هر فردی کمک خواهند کرد تا غم و اندوه خود را کاهش دهد و این دو نوع همدلی باعث ارتباط مؤثر بین افراد خواهد شد.
چرا همدلی از اهمیت زیادی برخوردار است؟
همدلی به افراد کمک میکند که به همدیگر محبت کنند و از لحاظ روحی همدیگر را حمایت کرده و همین باعث سلامت روح در افراد خواهد شد، همانطور که استفان کاوی نویسنده و مدیر مشهور بیان میکند که :«وقتی به همدیگر همدلی عمیق نشان میدهید، افراد دیگر در برابر شما نمیایستند و بهجای آن انرژی مثبتی بین طرفین ایجاد میشود که هم باعث خواهد شد با همدیگر به حل مسئله و مشکلات موردنظر بپردازید و همچنین حتی سبب خلاقیت فکری در حل مسائل خواهد شد.»
به شکل معمول ما زندگیمان را در محل کار و خانه خود میگذرانیم و ارتباطات در این دو مکان باعث ایجاد تعامل و تعادل در روابط ما به شکل پویا خواهد شد، اگر دراینبین فردی از شناسهی همدلی برخوردار نباشد قادر نیست که ارتباطات بینفردی خود را پرورش دهد و همین موضوع باعث تیرگی روابط، شکست اعتماد، ازدستدادن روابط و انزوا در اینگونه فردی خواهد شد. وقتی همدلی را تمرین نکنیم، ترمیم تعارضات، کار مشترک یا حل مشکلات دشوارتر میشود.
جامعهی ما برای تسهیل ارتباطات و حرکت روبهجلو ارتباطات بینفردی بر همدلی متکی است. وقتی همدلی بین انسانها از دست رود، انسانها بیشتر از هم جدا میشوند و در بهرهوری و نوآوری ایدههای جدید دیگر نمیتوانند تأثیر بسزایی بر روی همدیگر داشته باشند. تمرین همدلی در انواع روابط پویا مهم است، روابطی مانند موارد زیر:
- همدلی در بین شرکای تجاری
- همدلی در بین همکاران
- وجود همدلی در گروههای اجتماعی
- همدلی باعث پایداری روابط زوجین
- همدلی در میان خانوادهها
- همدلی در بین دوستان
- همدلی برای داشتن ازدواج موفق
- همدلی در بین خواهر و برادر
دو نوع همدلی (شناختی و عاطفی) راههایی را نشان میدهند که ما را قادر میسازد هنگامی که در بحران قرار میگیریم با دوست و یا خانواده خود ارتباط بیشتری برقرار کنیم، هرچند بین این دو نوع همدلی تفاوتهای متمایزی نیز وجود دارد. در بخش زیر به کارکردهای این دو نوع همدلی میپردازیم.
همدلی شناختی
- درنظرگرفتن دیدگاه شخص دیگری
- قضاوت نکردن و یا به قولی با کفش دیگری راهرفتن
- درک احساسات یک نفر
- همدلی عاطفی
- به اشتراک گذاشتن یک تجربهی احساسی با همدیگر
- احساس ناراحتی در پاسخ به درد فرد دیگر
- داشتن تجربه و تمایل برای کمک به دیگری
وقتی ما همدلی شناختی را تمرین میکنیم، در حال تمرین دیدگاه فرد دیگری هستیم. در اصل، ما تصور میکنیم که بودن در موقعیت این شخص چگونه میتواند باشد. همدلی شناختیبه چشماندازی گفته میشود که فرد متوجه بحران در زندگی فرد دیگری شده و خود را بهجای او گذاشته، حتی در حل مشکلات و بحران زندگی به او کمک میکند.
فقدان
با همدلی شناختی، سعی میکنید خود را در موقعیت دیگران قرار داده و در این راه تجربیات زیادی را کسب خواهید کرد. به طور مثال اگر کسی که ما او را میشناسیم و برایش اهمیت زیادی قائل هستیم، آسیب ببیند با فاصلهای که از او میگیریم متوجه خواهیم شد که چقدر ناراحت است.
بهعنوانمثال، اگر دوستی شغلی را که برای آن مصاحبه داده است، در مصاحبه پذیرش نشود، بهاحتمال زیاد شما میتوانید از نزدیک ناامیدی او را ببینید. اما این را متوجه هستید که او بسیار بااستعداد است و احتمالاً بهزودی شغل عالی پیدا خواهد کرد پس با دادن همدلی و روحیهی مضاعف به او از ناراحتیاش میکاهید.
از سوی دیگر، زمانی که ما در حال آموزش همدلی شناختی هستیم میتوانیم با افرادی ملاقات کنیم که از پذیرفته نشدن در شغل مورد علاقهشان حس ناامیدی و غمگینی دارند، ما آموزش میبینیم که تصور کنیم بودن در آن لحظه چگونه میتواند باشد و به موقعیت یا شرایط از دیدگاه آنها نگاه میکنیم.
همدلی عاطفی
تصور کنید نزدیک یکی از عزیزانتان مانند فرزند، خواهر یا برادر یا دوست صمیمی خود نشستهاید و آنها یکدفعه شروع به گریه میکنند. متأسفانه ناراحتی که آنها تجربه میکنند معمولاً روی ما تأثیر میگذارد، اینطور نیست؟ ممکن است ما نیز همراه آنها گریه کنیم. وقتی همدلی عاطفی را تجربه میکنیم، از دیدگاه شناختی به یک تجربهی عاطفی مشترک میرسیم.
هاجز و مایرز، محققان روانشناسی اجتماعی، همدلی عاطفی را به سه بخش توصیف میکنند:
- احساسی مشابه با شخص دیگر
- احساس ناراحتی در پاسخ به دردهای آنها
- احساس دلسوزی نسبت بهطرف مقابل
آنها اشاره میکنند که بین همدلی عاطفی و تمایل به کمک به دیگران همبستگی مثبت وجود دارد.
بهعبارتدیگر، احتمال بیشتری وجود دارد، فردی که قدرت زیادی در همدلی با دیگران دارد برای کمک به افرادی که نیازمند هستند، زودتر تحریک شود. قطعاً این نوع همدلی دارای مزایای زیادی است و باعث سلامت کلی فرد میشود و همچنین باعث میشود که از روابطمان بهدرستی لذت ببریم.
انواع همدلی
علاوه بر همدلی شناختیو عاطفی، فرد ممکن است موارد زیر را نیز تجربه کند:
- همدلی عاطفی که شامل توانایی درک احساسات شخص دیگر و پاسخ مناسب به حس طرف مقابل است.
- همدلی جسمانی که شامل داشتن یک واکنش فیزیکی در پاسخ به آنچه که شخص دیگری تجربه میکند، راه دیگری برای نشاندادن همدلی است. برای مثال، اگر کسی احساس خجالت میکند، ممکن است سرخ شوید یا معدهتان به هم بریزد.
آیا همدلی ژنتیکی است؟
تحقیقات نشان داده است که توانایی تمرین همدلی تحتتأثیر ژنتیک است. در واقع، به طور مداوم نشاندادهشده است که زنان بیشتر از مردان علائم عاطفی را دریافت میکنند و بادقت بیشتری احساسات را تشخیص میدهند.
در یک مطالعهی تحقیقاتی که با آزمایش ژنتیک و شرکت آنالیز ۲۳ andMe انجام شد، یک متغیر ژنتیکی خاص برای همدلی، نزدیک ژن LRRN1 در کروموزوم ۳ مشخص شد که در بخش بسیار فعال مغز قرار داشت.
تحقیقات نشان داده است، فعالیت در این قسمت از مغز با توانایی ما در احساس همدلی مرتبط است. اگرچه تحقیقات بیشتری باید انجام شود، این یافتهها به دانشمندان کمک میکند تا بیشتر در مورد ارتباط بین تأثیر ژنتیکی بر رشد و توانایی احساس همدلی تحقیق کنند.
آموزش در مقابل پرورش
اگرچه ژنتیک بر روی میزان احساس همدلی در انسانها تأثیر میگذارد؛ اما تجربیاتی وجود دارند که با استفاده از یادگیری در یک اجتماع هر انسانی آنها را کسب میکند و انسانها همیشه برای اینگونه احساسات تجربی سخنهای زیادی برای گفتن دارند، ممکن است شنیده باشید آموزش در برابر پرورش، این عبارت به یک بحث طولانیمدت در میان محققان اشاره میکند و استدلال میکند که آنها معتقدند چه چیزی تأثیر بیشتری بر عملکردها، ویژگیها و شرایط ما برای بیان همدلانه بین یکدیگر دارد.
برخی از محققان معتقدند که ژنتیک تأثیر اصلی بر روی هرگونه از احساسات ما انسانها دارد، درحالیکه برخی دیگر معتقدند که محیط و تعاملات اجتماعی ما میتواند در توسعهی احساساتی مانند همدلی کمک کند.
یادگیری اجتماعی
نظریهی یادگیری اجتماعی که توسط روانشناس معروفی به نام آلبرت باندورا مطرح شده است، عناصر نظریهی یادگیری شناختی و نظریهی یادگیری رفتاری را ترکیب میکند. این نظریه پیشنهاد میکند که افراد میتوانند همدلی را از طریق مدلسازی و تجربهی آن بهواسطهی دیگران افزایش دهند.
هنگامی که در کودکی به تجربیات عاطفی کودکان توجهی نشان داده نشده است و زمان یا ارزشی برای عواطف در این دوران اهمیتی قائل نبودهاند، همین باعث میشود مهارت همدلانه در کودک تجربه نشود و به همین دلیل در آینده این موضوع بر روی روابط او مؤثر خواهد بود. در این بخش مواردی که کودک باید در این سنین مشاهده کند به شکل گزارشی آمده است:
- اینکه بتواند تمرین همدلی را به شکل فردی مشاهده کند تا بداند چه حسی دارد.
- هنگامی که با کسی به شکل همدلانه رفتار میکند
- داشتن کسی که ارزش احساسات را به او بیاموزد
- یادگیری نحوهی ایجاد ارتباط معنادار با افراد دیگر
همدلی به بستن شکاف عاطفی بین افراد، ایجاد ارتباط و تجربه موفق در زندگی مشترک کمک میکند. وقتی نمیدانیم یک تجربهی عاطفی مشترک با کسی چه احساسی دارد، ممکن است سخت باشد که بدانیم چگونه این کار را با دیگران انجام دهیم.
ناتوانی در همدلی میتواند منجر به مشکلاتی در محل کار، روابط درون خانواده و جامعه شود.
کشف تعادل
همدلی شناختیو عاطفی شرکای فوقالعادهای هستند و وقتی همراه با تعادل آموزش داده شوند، میتوانند یک زوج فوقالعاده برای بیان احساسات فردی باشند. اینکه دیگران چه دیدگاهی دارند، درک متقابل از نشانههای همدلی است، یا وقتی یا کسی ملاقات میکنید و میخواهید یک تجربهی مشترک احساسی با او داشته باشید نیاز دارد که ابتدا همدلی را یاد بگیرید؛ یعنی پویایی رابطهها استفاده از روابط همدلانه است.
مثلاً وقتی مردم احساس میکنند، دیده میشوند، شنیده میشوند و درک میشوند به بهترین وجه میتوانند با دیگری ارتباط درستی را برقرار کنند، با استفاده از همدلی شناختی و عاطفی، میتوانیم کارهای بزرگی را با هم انجام دهیم. این تعادل همدلانه به موارد زیر کمک میکند:
- همکاری
- خلاقیت
- ارتباط عاطفی
- ارزیابی درست
- احساس امنیت
- شناسایی نیازها
- رفع نیازها
- مذاکره با همدیگر
- حل مسئله
- اعتماد
همدلی افراطی
به همان اندازه که مهارت همدلی مفید و ارزشمند است، همدلی افراطی میتواند برای رفاه عاطفی، سلامت و روابط فردی مضر باشد. همدلی عاطفی بلوک سازندهی ارتباط بین افراد است. تجربهی عاطفی مشترک ما را ترغیب میکند که به کسی نزدیکتر شویم که با ما همدلانه رفتار میکند، به او آرامش دهیم و به او کمک کنیم. عاطفی به این معنی است که بدن ما به احساساتی که در حضور طرف مقابل و تجربهی عاطفی او با ما، پاسخ میدهد.
وقتی یاد بگیریم به شکل متعادلی از همدلی عاطفیاستفاده کنیم، میتوانیم فضایی را برای به اشتراک گذاشتن یک تجربهی عاطفی خوب با شخص دیگر فراهم کنیم، درحالیکه اجازه نمیدهیم از احساسات و عواطفمان برداشت اشتباه شود. اگر از لحاظ عاطفی مشکل داشته باشیم این موضوع باعث میشود که در هیچ زمانی حس دلسوزانه و همدلانهای را نسبت به هیچ کسی نداشته باشیم.
احساس بینظمی عاطفی میتواند قابلتحمل نباشد و منجر به احساس خستگی در فرد شود. در نهایت، این باعث میشود که شما تمایلی به یادگرفتن همدلی نداشته باشید، زیرا حضور در کنار شخص دیگری بسیار برایتان دردناک است. توانایی ما برای تمرین همدلی عاطفی همدلی عاطفی زمانی که منجر به احساس انزوا، درک نادرست و احساس عدم اصالت میشود، تهدیدی برای رفاه خودمان خواهد شد.
همدلی ناکافی
برخی از افراد هستند که در تمرین همدلی شناختی بهتر عمل میکنند، اما در استفاده از همدلی عاطفی مشکل دارند، زیرا این دو نوع همدلی از سیستمهای پردازش کاملاً متفاوتی برخوردار هستند. این تفاوت بین پردازش شناختی در مقایسه با پردازش هیجانی است.
هنگامی که عدم تعادل در بیان و عملکرد همدلانه وجود دارد، بهشدت به همدلی شناختیتکیه میکنیم و بهاندازهی کافی بر همدلی عاطفیتکیه نمیکنیم، ارتباطات ما با افراد دیگر ممکن است دچار تنش شود. اگرچه ممکن است شخصی که میخواهید به او کمک کنید یا به او آرامش دهید، احساس کند که شما درک درستی از موقعیت او دارید که مطمئناً میتواند برای او مفید باشد، اما ممکن است این تصور را برای او ایجاد کند که دچار سوءتفاهم شود.
تجربهی عاطفی مشترک با آن شخص زمانی از بین میرود که همدلی شناختیبیش از حد وجود داشته باشد و همدلی عاطفی کافی وجود نداشته باشد. در بخش زیر یک مثال ساده برای بهتر متوجه شدن این مطلب بیان خواهیم کرد:
مثال ۱: همدلی شناختی
یکی از دوستانم:«مادربزرگم بهتازگی فوت کرده است، ما خیلی به هم نزدیک بودیم.» (شروع به گریه میکند.)
فردی که از همدلی شناختیاستفاده میکند:«متأسفم. میدانم که شما بسیار ناراحت هستید و روزگار سختی را پشت سر میگذارید.»
مثال ۲: همدلی عاطفی
یکی از دوستانم:«مادربزرگم بهتازگی فوت کرده است، ما خیلی به هم نزدیک بودیم.» (شروع به گریه میکند.)
فردی که از همدلی عاطفیاستفاده میکند:« متأسفم که خبر مرگ مادربزرگت را میشنوم. میدانم که دلت برای او تنگ شده است. من اینجا هستم تا تو را آرام کنم.» (ممکن است گریه کند یا ابراز ناراحتی کند.)
در این مثال ساده متوجه میشویم که نباید در همدلی شناختیمتوقف شویم و باید صحبتمان را ادامه دهیم تا به همدلی عاطفیبرسیم، این باعث میشود طرف مقابل حس بسیار بهتری داشته باشد.
فرد، تسلیت درگذشت مادربزرگ خود را دریافت میکند و میداند که شما در تلاش برای دادن آرامش به او هستید، اما فرصتی برای آن فرد وجود ندارد که یک تجربهی عاطفی مشترک با شما داشته باشد. تجربهی عاطفی مشترک میتواند احساس آرامش بیشتری به فرد ناراحت بدهد.
چگونه همدلی را تمرین کنیم؟
تمرین همدلی شناختی و عاطفی چالشبرانگیز است. اعتقاد بر این است که هر دو را میتوان با تمرین زیاد و مداوم آموخت. چالش منحصربهفرد همدلی عاطفی این است که در تمرین، احتمالاً باید آسیبپذیر باشیم و با پاسخهای عاطفی خود در ارتباط بوده و آنها را بشناسیم.
موانع بالقوه برای همدلی
- چگونه بزرگ شدهای؟
- وقتی به محبت و همدلی نیاز داشتید افراد دیگر چگونه با شما رفتار میکردند؟
- آنچه از احساسات افراد دیگر یاد گرفتهاید.
- چه پیامهایی مبنی بر ارزش احساسات دریافت کردهاید؟
- ترسیدن از احساسات خود.
- ترس از درگیرشدن احساسی با شخص دیگر.
افکار منفی خود را کنار بگذارید
ما اغلب نمیدانیم که تجربیات و باورهای خودمان چقدر بر درک ما از افراد و موقعیتها تأثیر میگذارند. بهتر است در این مورد آهستهتر گام بردارید، اینگونه میتوانید بر روی فرد مقابل خود بهتر تمرکز کنید و برای کمککردن همدلانه راحتتر با او هماهنگ شوید.
از تخیلت استفاده کن
همانطور که مردم با شما احساسات خود را به اشتراک میگذارند، سعی کنید تصور کنید که بودن با آنها چگونه است. از تصاویری که به اشتراک میگذارند، احساسات یا شرایطشان استفاده کنید و سعی کنید خود را در همان نقطهای که هستند، قرار دهید تا ببینید در این لحظات بودن با آنها چه حسی دارد.
بادقت گوش کن
بسیاری از اوقات ما سعی میکنیم به صحبتهای افراد دیگر گوش دهیم درحالیکه این واکنشی است مبنی بر پاسخ یا دفاع خود نسبت به آنچه آنها میگویند. ما نهتنها قادر به شنیدن آنچه آنها میگویند نیستیم، بلکه اغلب اطلاعات کلیدی را که میتواند به ما در درک بهتر آنچه که سعی میکنند، انتقال دهند را از دست میدهیم. صدای خود را پایین بیاورید تا صدای طرف مقابل را بهتر بشنوید.
کنجکاو باشید
این گزینه میتواند بسیار مفید باشد که اگر یک خبر یا صحبت در مورد کسی یا چیزی با شما در میان میگذارند دربارهی آن خبر بیشتر اطلاع داشته باشید. همانطور که از آنها دربارهی تجربیاتشان سؤال میپرسید، به آنها اجازه میدهید تا متوجه شوند که فعالانه گوش میدهید و میخواهید بفهمید که چه اتفاقی افتاده است. این به افراد کمک میکند احساس کنند دیده شده و شنیده میشوند و این روش خوبی برای تمرین همدلی است.
تا جایی که میتوانید برای رفع مشکل سعی کنید
وقتی در اطراف فردی هستیم که به ما نیاز دارد، بهخصوص زمانی که او احساسات چالش برانگیزی را تجربه میکند، میتواند برای ما آسان باشد که بخواهیم وارد مسئله او شویم و آن را برطرف کنیم. ما دوست نداریم ببینیم افرادی که اطرافمان هستند، صدمه میبینند و اغلب تمایل داریم که آنها را بخندانیم، آنها را شاد کنیم و به آنها کمک کنیم که جنبههای مثبت یک مسئله را ببینند. حتی اگر اینگونه سعی کنید باعث میشود طرف مقابل شما احساس نکند که او را نادیده میگیرید.
اما فضایی را برای فرد آسیبدیده بگذارید و به یاد داشته باشید که شما مسئول "خوب شدن" او نیستید.
کلام پایانی
حتی اگر حس میکنید که همدلانه با کسی رفتار نکردهاید و یا اینگونه رفتار را یاد نگرفتهاید، یا اینکه کسی با شما به شکل همدلانه رفتار نکرده است، به یاد داشته باشید که مهارتهای همدلی را میتوان آموخت. فعالیتهای زیادی وجود دارد که میتوانیم برای شروع تمرین همدلی در خانه، محل کار و اجتماع خود انجام دهیم.
برگرفته از: verywellmind