مقدمه
چرا بیشتر اوقات نه گفتن برایمان یک چالهی ذهنی میشود که نه میتوانیم خود را از آن خارج کنیم و نه حتی از خیرش بگذریم و بیخیال شویم؟!
«نه شنیدن» اگر سختتر نباشد، به همان اندازه ممکن است ما را کلافه و حتی عصبانی کند!
در ادامه به بررسی چند نکته میپردازیم که ممکن است نداشتن مهارت نه گفتن و نه شنیدن را برایمان توجیه کند و برطرفنکردن این ذهنیتها، در روند ارتباطات و زندگیمان، مشکلاتی را به وجود خواهد آورد.
فکر میکنیم که ما یک ابرقهرمان هستیم و از پس هر کاری در هر زمانی برمیآییم!
دوستمان برای اثاثکشی منزلش از ما کمک میخواهد، ما روز بسیار سخت و شلوغی را گذراندهایم و در خانه باید وقتی را هم برای خانواده خود بگذاریم. انرژی و رمق چندانی نداریم.
اگر در اینجا نه گفتن برایمان دشوار باشد و نتوانیم از پس آن بربیاییم و فکر کنیم که به همه کار با هم میتوانیم بپردازیم، نتیجهی چندان مطلوبی عایدمان نمیشود.
اولویتبندی نقش کلیدی را در روابط سالم ایفا میکند.
چه کسی به شما گوش خواهد داد؟
اکثر مردم بیشتر از آنچه فکر کنید به شما گوش میدهند برای
فهمیدن بیشتر این تاثیر حتما این مقاله را بخوانید:
نه شنیدن را توهین به شخصیتمان میدانیم!
درصورتیکه باید در نظر بگیریم که جواب منفی طرف مقابل، به درخواست ما و یا قسمتی از رفتار ما بوده که این شخصیت ما را زیر سؤال نمیبرد، و شاید با شنیدن دلایل شخص برای نه گفتن، کاملاً بتوانیم او را درک کنیم و چهبسا اگر ما هم جای او بودیم جواب منفی میدادیم.
نه گفتن را مساوی با خودخواهی و بهنوعی بیملاحظگی تلقی میکنیم!
فکر میکنیم که این آدمهای خودخواه هستند که همیشه جواب منفی میدهند و تنها به منافع خودشان فکر میکنند. اما نه گفتن به درخواستهای غیرمنطقی دیگران یک رفتار سالم و درعینحال درست و به جا است.
باید بپذیریم که نمیتوانیم همه را راضی و خوشحال نگه داریم!
ما نمیتوانیم همهی کسانی را که در زندگیمان هستند، راضی و خشنود نگه داریم و باید خط قرمزی برای دیگران قائل شویم. شاید فکر کنیم که با نه گفتن و ناامید کردن دیگران، احترام آنها را از دست میدهیم، ولی اینگونه نیست. اگر کسی گمان کند ما به همهی خواستههایش جواب مثبت میدهیم، شاید بخواهد با خواستههای غیرمنطقی از ما سوءاستفاده کند. به افرادی که واقعاً برایمان مهماند، باید اهمیت ویژهای بدهیم و تلاش کنیم آنها را خوشحال نگه داریم.و این کار نیاز به اعتماد به نفس دارد پس باید بتوانید به خودتان بگویید به همان اندازه که به خودت اعتماد داری، به تو اعتماد میکنم!.
عذاب وجدان!
اگر از اینکه نمیتوانیم جواب مثبت بدهیم، واقعاً ناراحت و متأسف هستیم، فقط یک «متأسفم» ساده کافی است! با عذرخواهی بیش از اندازه، عدم قاطعیت و ضعف ما آشکار میشود. در این حالت طرف مقابل تصور میکند با اصرار بیشتر میتواند ما را متقاعد کند و ما نیز با امتناع از انجام درخواست، احساس بدتری خواهیم داشت. اگر بیش از اندازه عذرخواهی کنیم، طرف مقابل تصور میکند که با جواب منفیمان در حقش کار اشتباهی انجام میدهیم.
یک توضیح ساده و کوتاه در مورد اینکه چرا نمیتوانیم به درخواست طرف مقابل جواب مثبت بدهیم، باعث متقاعد کردنش میشود. نیازی نیست که توضیح بیش از اندازه بدهیم. دادن توضیحاتی در حد یک یا دو جمله در مورد مشغلههایمان کافی است. نیازی نیست که دروغ بگوییم یا بهانههای الکی بیاوریم.
همان قدر که برای خودمان حق انتخاب قائل هستیم، به تصمیم دیگران نیز احترام بگذاریم.
اگرنه شنیدیم، حق نداریم طرف مقابل را بازخواست کنیم، چرا که بقیه هم مثل ما، در مورد تصمیمها و عملکردشان حق انتخاب دارند.
متوجه میشویم که مهارت نه گفتن و توانایی نه شنیدن بهنوعی لازم و ملزوم یکدیگر هستند و برای کسب هر دو و تقویت عملکرد صحیح در روابط، به یک اندازه باید تلاش کرد.