مقدمه
- اختلال وسواس فکری عملی چیست؟
- اطرافیان کودک مبتلا به اختلال OCD چه چیزهایی باید بدانند؟
- اختلال OCD فقط مربوط به حفظ نظم و آراستگی نیست.
- انجامدادن گاهبهگاه رفتار وسواسگونه، یا داشتن افکار گذرای عجیبوغریب، با افکار و رفتار فرد مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی متفاوت است!
- اختلال وسواس فکری و عملی نیاز به درمان بالینی دارد، نه اطمینانبخشی و همکاری.
- آنچه در رفتار فرد بیمار میبینید مساوی با شدت بیماری نیست؛ ممکن است اوضاع بدتر، در درون فرد باشد!
برای درمان اختلال وسواس فکری عملی چه باید کرد؟
یکی از چیزهایی که اغلب در مورد OCD (اختلال وسواس فکری عملی) از من پرسیده میشود این است که «از چه سنی به این اختلال مبتلا شدی؟!» حقیقت این است که نمیتوانم پاسخ مطمئنی به این سؤال بدهم.
اختلال وسواس فکری عملی از اولین خاطراتی که در ذهن دارم با من همراه بوده و آزارم میداده است، تا جایی که مدتها فکر میکردم همه مثل من فکر میکنند و از زاویهی نگاه من (که با اختلال OCD همراه بود) به مسائل نگاه میکنند. پس عجیب نیست که بیماری من تا سن 16 سالگی تشخیص داده نشد.
اختلال OCD یا وسواس فکری عملی چیست؟
اختلال وسواس فکری عملی یک بیماری روانی پیچیده است که اغلب بهاشتباه درک و تشخیص داده میشود، دلیل این موضوع تا حدی به این مربوط است که این بیماری میتواند با نشانههای متعددی در فرد مبتلا بروز پیدا کند. هنگامیکه فردی مبتلا به اختلال OCD است، وسواسها، افکار، تصاویر یا تمایلات ناخواسته، مزاحم و اغلب اذیتکنندهای را تجربه میکند و به دنبال آن احساس میکند که مجبور است یک عمل اجباری را انجام دهد. عملی فیزیکی و یا ذهنی که آن وسواس و مورد اذیتکننده را خنثی میکند.
بزرگترها در مواجهه با کودک مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی چه چیزهایی باید بدانند؟
مسئله این است که بزرگشدن با اختلال OCD میتواند ترسناک باشد، اما زمانی که بزرگترهای اطراف شما نمیدانند چگونه از شما حمایت کنند، موضوع دشوارتر میشود و شما تنهاتر خواهید شد. در نتیجه، چهار چیز وجود دارد که آرزو میکردم بزرگسالان زندگیام در دوران کودکی من، دربارهی اختلال OCD بدانند:
1. اختلال OCD فقط مربوط به تقارن، نظم و آراستگی نیست.
کلیشهها در مورد این اختلال اینگونه است که هم عموم مردم و هم پزشکان اغلب بهاشتباه فکر میکنند که وسواس و درگیری اختلالی ذهن، منحصراً در مورد آلودگی و نظم است، درصورتیکه میتواند تقریباً حول هر چیزی متمرکز شود، نه فقط تقارن و نظم و آراستگی.
در کودکی، افکار مزاحم (وسواس) آزاردهندهای داشتم، مانند اینکه مدام این فکر در ذهنم میآمد که یکی از اعضای خانواده میخواهد بمیرد، و برای جلوگیری از این اتفاق عمل ذهنی و وسواسی انجام میدادم، مانند تکرار یک عبارت خاص!
توضیح رویکرد طرحواره درمانی و مدل درمانی آن
یکی از بزرگترین عوامل در ایجاد طرحوارهها، برآورده نشدن نیازهای عاطفی اصلی ما در دوران کودکی است برای برطرف کردن این طرح واره ها حتما این مقاله را بخوانید:
2. انجامدادن گاهبهگاه رفتار وسواسگونه یا داشتن افکار گذرای عجیبوغریب، با افکار و رفتار فرد مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی متفاوت است!
وقتیکه سعی کردم با بزرگسالان در مورد افکار مزاحم و نگرانیهایم صحبت کنم، اغلب به من میگفتند که «گاهی اوقات ماهم به این افکار مبتلا میشویم» و در تلاش برای عادی جلوهدادن این افکار و نگرانیها بودند.
به یک معنا، این درست است، چراکه اکثر مردم تمایل دارند تصدیق کنند که هرازگاهی افکار یا تصاویر عجیبوغریب وارد ذهنشان میشود، مانند این فکر که «اگر آن شخص را روی ریل قطار هل بدهم چه میشود؟» یا «اگر در یک مکان عمومی شروع به فحشدادن کنم و نتوانم آن را کنترل کنم چه؟» تفاوت این افکار گاهوبیگاه با افراد درگیر اختلال OCD این است که همه به طور کامل درگیر این افکار نمیشوند.
اکثر مردم این افکار را تصادفی میشناسند که نشانگر ارزشها و باورهای آنها نیست و بهسادگی آنها را کنار میگذارند. بااینحال، برای فرد مبتلا به OCD، این افکار میتوانند به یک بیماری روانی همهجانبه و شدید تبدیل شود و تمام جوانب زندگیاش را تحتتأثیر قرار دهد.
این تفاوت، بسیار مهم و کلیدی است و به همین دلیل است که نادیدهگرفتن افکار مزاحم کودکان بهعنوان چیزی که «همه تجربه میکنند» و در نتیجه نیازی به بحث یا حمایت بیشتر ندارد، مناسب نیست. با وجود این، والدین و مراقبان رفتارهای فرزندان خود را بهعنوان افکاری که «فقط یک مرحله گذرا است» واگذار میکنند. بهطورکلی، OCD بهخودیخود از بین نمیرود و اغلب میتواند بدتر شود و بدون درمان تا بزرگسالی ادامه یابد.
مداخلهی زودهنگام میتواند کلیدی باشد برای اطمینان از اینکه رفتارهای وسواسی ریشهدار نمیشوند. مؤثرترین درمان برای اختلال OCD، درمان شناختی رفتاری ( CBT)، بهویژه پیشگیری از واکنش مواجهه (ERP) است.
3. اختلال وسواس فکری عملی نیاز به درمان بالینی دارد، نه اطمینان یا همکاری
وقتی کودک شما نگران چیزی است، تماشای آن چیز و انجامدادنش میتواند بهمراتب برایش بسیار دردناک باشد؛ بنابراین، بسیاری از والدین به طور غریزی و مکرر به فرزندان خود اطمینان میدهند که هر چیزی که آنها نگران آن هستند، اتفاق نمیافتد، و گاهی اوقات نقش افکار یا رفتار خنثیکننده را برای کودک بر عهده میگیرند. مثلاً، «من همان کسی خواهم بود که ده بار آنجا را چک میکنم. زیر تخت چیز بدی نیست که افکار اذیتکننده سراغت نیاید.»
اما انجام افکار و عمل وسواسگونهام توسط شما، برای من آنقدرها هم که فکر میکنید مفید نیست. مشکل این است که درحالیکه افکار، چه توسط ما و چه توسط مراقبانمان انجام شود، اطمینانبخش است و آرامش فوری را برایمان فراهم میکند، اما چرخهی سمی از احساسی که ما همیشه به آن نیاز داریم تا به اضطراب پاسخ دهیم را، تداوم و قوت میبخشد و ما را در حالت ترس دائمی نگه میدارد.
کلید کار با مبتلایان به اختلال OCD شروع به چالش کشیدن محتوای وسواسی آنها است؛ بنابراین، درحالیکه بهطورکلی این اطمینانبخشی از محبت و علاقه ناشی میشود، تبانی با OCD یک فرد جوان میتواند یکچرخهی غیرمفید برای بهبود او ایجاد کند.
4. آنچه در رفتار فرد بیمار میبینید مساوی با شدت بیماری نیست، ممکن است اوضاع بدتر، در درون فرد باشد!
مدت کوتاهی پس از مشخصشدن اختلال من، معلمی که به او اعتماد داشتم سعی میکرد به من اطمینان دهد که مطمئناً مشکل جدی ندارم، زیرا او دانشآموزی را در مدرسهی قبلی خود میشناخت که مبتلا به اختلال OCD بود که «خیلی بدتر از تو بود! ».
او این دانشآموز را اینگونه توصیف میکرد که وسواس با محوریت آلودگی داشت و قبل از نشستن روزنامه را روی صندلی خود قرار میداد تا از تماس مستقیم خودداری کند و همیشه دستکشهای لاتکس میپوشید. میدانم که معلمم قصد داشت به من دلداری دهد، اما نظر او بسیار بیاعتبار و بیفایده بود.
من اینجا بودم، با یک بیماری روانی دستوپنجه نرم میکردم که آنقدر دردناک بود که دیگر نمیخواستم وجود داشته باشم، اما به گفتهی او، شخص دیگری بدتر از من وجود داشت!
مهم است که به یاد داشته باشید که شدت بیماری روانی یک فرد را نمیتوان و نباید صرفاً بر اساس نحوهی نمایش آشکار آن به شما اندازهگیری کرد. بسیاری از ما در سرخود در حال نبردهایی هستیم که نمیتوانید تصور کنید. آنچه ما به آن نیاز داریم، شفقت و تمایل به گوشدادن و درکشدن است.اگر این مطلب برایتان مفید بوده حتما این مطلب مهارت نه گفتن،توانایی نه شنیدن هم تکمیل کننده اطلاعات شما خوهد بود.
برای درمان اختلال وسواس فکری عملی چه باید کرد؟ چگونه و کجا میتوانم کمک بگیرم؟
اگر شما به علت وضعی که دارید دچار اضطراب شدیدی هستید و یا ادارهی زندگی روزمره برایتان دشوار است میتوانید از کمک یک فرد حرفهای برخوردار شوید. نخست با مرکز درمانی یا یک درمانگاه روانپزشکی سرپایی تماس بگیرید و اگر سن شما کمتر از ۱۸ سال است میتوانید با درمانگاه نوجوانان، درمانگاه مدرسه یا نهاد روانپزشکی کودکان و نوجوانان، نیز تماس بگیرید.
برداشتن گام نخست درصورتیکه فردی از نزدیکان فرد بیمار او را به این کار تشویق و از آن پشتیبانی کند، میتواند برای بیمار آسانتر باشد.
معالجه میتواند رواندرمانی یا درمان بهوسیلهی دارو و یا هر دوی آنها باشد. تجربه نشان داده که رفتاردرمانی شناختی (CBT) نتایج خوبی میدهد و اینگونه رواندرمانی عبارت از این است که فرد مبتلا گامبهگام با آنچه که آزاردهنده است روبرو شود و در برابر وسواس عملی خود ایستادگی نماید تا باگذشت زمان اضطرابش کاهش یابد.
تمرینات آرامبخش و فعالیت فیزیکی نیز میتواند در این زمینه کمکی برای بهبود شخص مبتلا باشد. اگر این مطلب برایتان مفید بود حتما توضیح رویکرد طرحواره درمانی و مدل درمانی آن این مطلب هم کمک کننده خواهد بود.
برگرفته از :